این محاکمه تفهیم اتهام ام کن سپس به بوسه ی کارآمدی تمام ام کن اگرچه تیغ زمانه نکرد آرام ا م، تو با سیاست ابروی خویش رام ام ک ن به اشتیاق تو جمعیتی ست در دل من بگیر تنگ در آغوش و قتل عام ام کن شهید نیستم اما تو کوچه ی خود را به پاس این همه سرگشتگی به نام ام کن شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم.. . اگر که باب دلت نیستم حرام ام کن لبم به جان نرسید و رسید جا ن به لبم تو مرحمت کن و با بوسه ای تمام ام کن
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |